پیوند من و باباییپیوند من و بابایی، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره
وروجک نیامده من وروجک نیامده من ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

من و وروجکم

زندگی دوباره

سلام عزیزم بالاخره دیروز کار دندونام تموم شد و میتونم دوباره لبخند بزنم و از این که لبخندم زیبا شد خوشحالم  و از یه چیز دیگه هم خوشحالم  میدونی امروز همین الان  خبر بارداری یکی از دوستای وبلاگیمو دیدم که همیشه مطالبشو میخوندم خدارو شکر که یکی از تو صف انتظار کم شد ان شالله نی نی سالم  وشادابی داشته باشه و روزای خوبی باهم بگذرونند و خبراشو ما بخونیم آمین...     امید وارم هر چه زود تر منم وبلاگم پر از تبریک بشه  ان شالله  ...
30 خرداد 1392

زندگی هیولایی

سلام عزیزم خوبی ، من که خوب نیستم  چون امروز به مدت یک هفته باید مثل هیولا ها زنگی کنم چرا ؟ اخه رفتم برای ترمیم دندان های  جلوم امروزم کلشو تراشیده و قالب گیری کرد تا هفته بعد ، خیلی زشت شدم  خوبه که نیستی منو  اینجوری ببینی  ... دوستت دارم و هر روز نبودنت و حس میکنم و قطره ایی از وجودم اب میشه پس زودتر بیا... خدایا فرزندم صحیح و سالم بفرست پیشم  ...   منتظرشم...
19 خرداد 1392

دندانپزشکی

  سلام گلم امروز مامانت عزم شو جزم کرد بالاخره  رفتم دنپزشکی  خیلی برام سخت بود ولی رفتم که اینجا یه بیب بیب هورا دارم که الان برای خودم گفتم ،  کار امروز مون شد سه تا دندون جلو رو عصب کشی کردن که تا الان سٍر بود که کم کم داره سریّش میره . داره درد شروع میشه که اقا دکتر مسکن برام نوشت که خوردم و دراز کشیدم   و اینکه همش تو انتظارم و همش دارم بهت فکر میکنم دیگه زودتر  بیا  که خیلی منتظریتیم  نـــــــــــه دیگه از انتظارم گذشته  داریم از بی تو بودن کم کم دیونه میشیم پس بیا به زندگیمون رنگ بپاشون از این سیاه و سفید درش بیار بیــــــــا  ...
7 خرداد 1392

دوباره

سلام گلکم الان یه هفته ست که دوباره از غم دوری شما غمگینم خنده به زور میاد روی لبم  وقتی خودم و میزنم به بی خیالی و به هیچی فکر نمیکنم خوبم ولی روزایی مثل امروز که از صبح خونه هستم و بهت فکر میکنم ، از اون سر درد های عصبی میگیرم و حالم بد میشه  ... دوباره باید تلاش کنم ولی هیچ حسی نیست ...
6 خرداد 1392
1